جدول جو
جدول جو

معنی سوی زن - جستجوی لغت در جدول جو

سوی زن
(زَ)
سوزن باشد که بدان چیزها دوزند. (آنندراج) (برهان). سوزن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سکه زن
تصویر سکه زن
کسی که پول فلزی سکه می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
در آوردن صدای ممتد خالی از حروف هجا از میان دو لب یا از آلت مخصوص، سوت کشیدن، صفیر زدن، شپلیدن، شخلیدن، شخولیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلی زن
تصویر یلی زن
کسی که یللی بزند، آنکه در وقت خوشی و شادی بانگ بردارد، برای مثال گشته یلی زن همه بر بانگ نی / همچو زنان یله از بهر می (امیرخسرو - لغتنامه - یلی زن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوب زن
تصویر چوب زن
آنکه با چوب به کسی یا چیزی بزند، چوب زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ زن
تصویر سنگ زن
ترازویی که یک کفۀ آن سبک تر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موج زن
تصویر موج زن
موج زننده،، موج دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نای زن
تصویر نای زن
آنکه نای نوازدنی زن زمارزامر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موج زن
تصویر موج زن
کوهه زن آنچه که موج زند مواج متلاطم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس زن
تصویر لوس زن
چشنده ذایق، چاشنی گیر
فرهنگ لغت هوشیار
ضربت زدن به گوی بوسیله چوگان، بازی گوی و چوگان کردن: ایشان استعداد کرده بودند تا روز گوی زدن آمد، انجام دادن کاری: فراغ دلت هست و نیروی تن چو میدان فراخ است گویی بزن. (نظامی)، سبقت گرفتن، پیش افتادن، یا گوی تنهایی زدن، گوشه نشینی کردن انزوا گزیدن، یا گوی سلطنت زدن، سلطنت کردن فرمانروایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوت زن
تصویر سوت زن
آنکه سوت زند سوت زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گول زن
تصویر گول زن
فریب دهنده فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
صفیر بر آوردن از دهان یا از سوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوء ظن
تصویر سوء ظن
بد گمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سور زدن
تصویر سور زدن
به مهمانی رفتن سور خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنج زن
تصویر سنج زن
نوازنده سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفت زن
تصویر سفت زن
کسی که در مباشرت قوی باشد آنکه به نیرو جماع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن زن
تصویر سخن زن
سخنگو، سخن فهم، قصه خوان، شاعر، افترا زننده مفتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز زن
تصویر ساز زن
کسی که ساز زند نوازنده، تار زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رومی زن
تصویر رومی زن
زنی که از اهل روم باشد، یا رومی زن رعنا آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفت زن
تصویر سفت زن
((س زَ))
کسی که در مباشرت قوی بود، آن که به نیرو جماع کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یلی زن
تصویر یلی زن
((یَ. زَ))
خواننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویگان
تصویر سویگان
بعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
Whistle, Whistling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
siffler, sifflant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
свистеть , свистящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
pfeifen, pfeifend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
свистіти , свистячий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
gwizdać, gwizdanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
吹口哨 , 吹口哨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
assobiar, assobiando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
fischiare, fischiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
silbar, silbando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
fluiten, fluitend
دیکشنری فارسی به هلندی